اورونوف نیم فصل از پرسپولیس جدا می شود؟
هافبک تهاجمی ملی پوش ازبکستانی تیم پرسپولیس همچنان از یک تیم قطری پیشنهاد دارد و ظاهرا می خواهد از این تیم جدا شود.
جای فرهنگ و هنر عوض شده است؛ دانش آموز ما مدام با تغییرات فرهنگی روبروست و در عرصه هنر مصرف کننده آثاری ست که به هیچ روی قصد برهم زدن قواعد بازی ـ بازاری را ندارد.
به گزارش ایکنا از اصفهان، سعید محسنی، نویسنده و مدرس دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده، به یکی از دغدغه های خود در ارتباط با عرصه فرهنگ و هنر پرداخته و نوشته است:
«به نام خالق زیبایی ها
ای کاش صرف مشق جنون می شدی تمام
از زندگانی آنچه به کسب هنر گذشت... (صائب)
مدتی قبل از طرف آموزش و پرورش مکلف شدم برای جلسه ای که موضوع آن کیفیت بخشی آموزش هنر بود، مطلبی آماده کنم. گرچه این مهم به دعوت استانداری بود و جالب توجه که ماجرا دچار چنان حساسیتی شده که حتی استانداری به آن ورود پیدا کرده است، بر آن شدم تا در راستای این جلسه متنی کوتاه بنویسم که در حوصله جلسه باشد و در عین حال کاربردی.
گرچه کوشیدم پیش داوری درباره این جلسات را کنار بگذارم و دل خوش باشم به اصل دعوت؛ اما چنان شد که افتد و دانی و مطلب ماند روی دستم. از این روی گفتم اینجا منتشر کنم، شاید به دست اهالی آموزش و پرورش و دوستان استانداری و دیگر فعالان حوزه فرهنگ و هنر برسد؛ چون تجربه می گوید بعید است این جلسات دومی داشته باشد و اگر داشته باشد، قطعاً من در آن حضور نخواهم داشت.
در کتاب هویت اجتماعی کلاس دوازدهم، یعنی در بزنگاهی که آموزش و پرورش بناست چوب دوی امدادی آموزش را به دست متولیان آموزش عالی برساند، در تعریف فرهنگ آمده است: «فرهنگ شیوه زندگی گروهی از انسان هاست که با یکدیگر زندگی می کنند. خوراکی ها، پوشش ها، گویش ها، آداب و رسوم عروسی و عزاداری، آداب معاشرت، شیوه های گذران اوقات فراغت، شیوه های یاددهی و یادگیری، ارزش ها و باورهای اخلاقی، نگرش به عالم و آدم و... از مصادیق فرهنگ به شمار می آیند.»
اگر تعریف بالا را مبنا قرار دهیم، بی تردید اولین مؤلفه حفظ فرهنگ، پاسداشت شرایطی ست که ارزش های یادشده نه تنها به زیست خود ادامه دهند، بلکه از ظهور عواملی که ممکن است سبب اختلال در فرآیند کارآمدی آن گردند، پیشگیری کنند و به انباشت سرمایه های فرهنگی اهتمام ورزند.
حفظ ارزش افزوده فرهنگ مستلزم نگاهبانی از تنه اصلی درخت فرهنگ و هرس و تیمارداری آن از آفات و گزندهایی ست که ممکن است سبب بی ثمری آن گردد؛ از این روی می توان ذات فرهنگ را امری قائم به ثبات اجتماعی دانست که سبب همگرایی و ایجاد قدرت فرهنگی خواهد شد.
در تعریف هنر، اشتراک نظری در طول تاریخ حاصل نشده است که بتوان به سادگی به آن استناد کرد؛ اما اگر ضریب مشترک تعاریف را در نظر بگیریم، پرداختن به زیبایی و تلاش برای خلق آن همراه با نوآوری و تکنیک از مصادیقی ست که سبب می شود آثار هنری را از تولیدات فکری فرهنگی دیگر تمیز داد.
همنشینی فرهنگ و هنر به سبب آن است که فرهنگ بتواند با ایجاد ثبات از انباشت ارزش های اجتماع خود دفاع کند و آثار هنری با روزآمدشدن، خلاقیت و به زیباترین شکل ممکن، سبب پیشگیری از زنگارگرفتن آیینه فرهنگ و در نتیجه پاک کننده و درخشان کننده فرهنگ شوند.
یکی برای رسیدن به شرایطی ایستا در راستای انباشت های فرهنگی بیشتر تلاش می کند و یکی با هجوم خلاقانه، در پی نوآوری و به چالش کشیدن این ارزش هاست، به منظور جلوگیری از نابودشدن آن به واسطه مقاومت در برابر تغییر ناگزیر. هنر هم پای تغییرات فرهنگی شکل عوض کرده و فرهنگ همیشه تحت تأثیر آثار هنری به ترمیم وجوه آسیب دیده خودش پرداخته است.
آنچه ماحصل سال ها معلمی کردن من در تمام مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش، دانشگاه های گوناگون، همکاری با سازمان ها و مجموعه های متعدد فرهنگی و هنری و... به مثابه مهم ترین آسیب شناسی حوزه فرهنگ و هنر به طور اعم و در درس یادشده به طور اخص به چشم می آید، این است: جای فرهنگ و هنر عوض شده است.
دانش آموز ما مدام با تغییرات فرهنگی روبروست و در عرصه هنر مصرف کننده آثاری ست که به هیچ روی قصد برهم زدن قواعد بازی ـ بازاری را ندارد. ثبات به عرصه خلاقه هنر آمده و سبب شده است تا آثار هنری فاقد تخیل و بلندپروازی های هنرمندانه شود و بر مبنای نیاز بازار، به کالایی مصرفی و گاهی حتی تخدیری تبدیل گردد. از آن سوی در عرصه فرهنگ، نمودار تغییرات به شدت پرنوسان و ارزش های فرهنگی به واسطه احاطه رسانه و تصمیمات متولیان امر در حوزه های گوناگون، مدام در حال جا عوض کردن است.
ما مخاطب بی ثباتی فرهنگی و ثبات هنری هستیم؛ این یعنی ناکارآمدی هر دو حوزه و تأثیر تصادعی مخاطرات آن که امروز غیرقابل کتمان است.
حمایت از ثبات فرهنگی برخواسته از زیست اجتماع و حمایت از تولید آثار خلاقانه هنری ای که به قصد پرسشگری و برق انداختن زنگارهای فرهنگی پدید می آیند، اگر مبنای تغییر در نگرش فرهنگی هنری ما در سطح آموزش و پرورش به طور اعم و درس فرهنگ و هنر به طور اخص قرار نگیرد، پس از نزدیک به 30 سال معلمی یا به تعبیر دقیق تر، 50 سال دانش آموزی، معتقدم هیچ راه برون رفتی نخواهد داشت.»
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}